...


خدایا من ایوب نیستم.

طاقتم که تمام شود همه چیز را فراموش میکنم...!!

نظرات 8 + ارسال نظر
یگانه پنج‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:37 ب.ظ



نه مثل اینکه تو نمی خوای دست از نوشتن این پستای غم انگیزوارناک برداری...


باید یه فکری واست بکنم

دیگر خورشید هم نمی تواند کاری بکند برای تاریکی دلم!!

یگانه پنج‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:37 ب.ظ

حالا ایوب کی هست؟

یه چیزی تو مایه های مصطفی زمانیه!!

یگانه پنج‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:18 ب.ظ

ئه؟
حالا کجاست این ایوب جان؟

اولا آقا ایوب!
دوما در گذشته های دور تشریف داشتن و حالا دیگه از دسترس خارجن!

مریم جمعه 31 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:33 ب.ظ http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

ایخدا از دست شوما دوتا خواهر... نه ببخشین دوست مثلاً
من الان نمی دونم بخندم؟!
گریه کنم؟!
این پست غم انگیزناک وار بود اما کامنتا
تارا میای برادرزاده ام رو ببینی؟ (چرا اینجور زل زدی به مانیتور؟ بیا وبم خُب)

والا این دقیقا زندگیه منه وقتی خعععلی ناراحتم و زنگ میزنم به انان تا حدود سه ساعت بعد از زنگ لبخند رو لبامه!
یدونه خواهر که بیشتر نداریم!
حتما.

یگانه شنبه 1 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 07:25 ب.ظ


تارا من از دست خودم چیکار کنم؟
می خوام فرار کنم و برم یه جایی که دیگه خودم رو نبینم...به نظرت راه چاره ای هست؟

انان اتفاقا منم میخوام از دست تو فرار کنم و برم یه جای دور میای با هم همراه شیم؟!

یگانه یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:10 ب.ظ

برادرزاده ی با نمکی دارید مریم خانم.
احتمالا باید خیلی دوسش داشته باشید...من شنیدم عمه ها حیلی بچه ی برادرشون رو دوست دارن

بعللله درست شنیدی فقط به غیر از عمه ی ما!

یگانه یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:11 ب.ظ

الان که فکر می کنم می بینم بهتره کلا خودمو عوض کنم///
نظر تو چیه تارا؟

نننننننننننععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععع.
من فقط انان کوشولوی خودمو دوست میدارم.

آیلـــا چهارشنبه 12 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 06:13 ب.ظ http://thegirlwhocalledayla.blogsky.com/

وب زدمــ
آیلا صدام کــن لطفــا

باشه عزیزم.:*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد