من آمده ام که مجازات کنم...!!



خدایا خسته ام.
خسته ام از این همه ناراحتی هایی که به خاطر دیگری میکشم.
خسته ام از همه ی قرص های مسکنی که به بدن ضعیفم وارد کرده ام.
خدایا تو مرا به کدامین گناه نکرده مجازات میکنی؟

خدایا سردرد هایم امانم را بریده.
یا این سردرد های مزخرف را تمام کن یا زندگیم را.
من به تنها بودن راضی بودم
اگر فقط میگفتی:
ارزشش را ندارد...!
 
خدایا به خداوندی خودت قسم که تمام شد.
من دیگر نه اعصابی دارم و نه جانی.

خدایا من دیگر تمام شدم.
از آن تارای شاد تنها یک اسم باقی است.

خدایا کمکم کن.
کمکم کن ادامه دهم.
من لایق این همه بی خوابی و قرص مسکن نبودم.

خدایا نگذار بنده هایت عذابم دهند.
من دیگر کشش ندارم.
احساساتم نابود شد.
احساساتم را نابود کردند.

خدایا مرا نشناخته اند.
فکر میکنند مهربانم.
اما سکه دورو دارد.

خدایا قسم میخورم که نگذارم کسی مانع خواب شبم شود.
خدایا من برگشتم.
از تشییع جنازه تارا برگشتم.
اینک منم.
تارایی که نمیگذارد حتی پوزخندی بی جواب بماند.
بگذار آن روی سکه را هم ببینند.
بگذار بدانند نادیده گرفتن احساسات من جرم است.
مجازات دارد...!

پ.ن:اگر مهربان باشید ممکن است مردم شما را متهم به چاپلوسی کنند، با وجود این مهربان باشید.
مردم غالبا نامعقول، خودخواه و غیر منطقی هستند، با وجود این آنها را ببخشید.
چیزی را که طی سالها می سازید ممکن است کسی یک شبه خراب کند، با وجود این بسازید.
مادر ترزا





نظرات 1 + ارسال نظر
آیلـــا پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:36 ب.ظ http://crazy-quirky.mihanblog.com/

تارا یه دیوونه اومده وبم!
تو پست ثابتم تو اخبار وبلاگ نگاه کن چیا هست!

اوکی هانی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد