بیمارستان ولایت


دیروز توفیقی ایجاد شد که با خانواده  به بررسی وضعیت بهداشت استان قزوین بپردازیم.قضیه از این قرار بود:

ساعت 9 شب احساس سردرد خفیفی را در ناحیه راست سر خود احساس کردم.

توجه ای نکردم چون این سردرد ها برای من کاملا طبیعی ایست.

خلاصه ساعت 1 شب قصد خوابیدن کردم و زمانی که به رختخواب رفتم احساس کردم که سردردم شدیدتر شده است.

بلند شدم و دوقرصی که دکتر تجویز کرده بود را خوردم و دوباره خوابیدم اما سردر من همینطور شدیدتر و شدیدتر می شد تا اینکه ساعت 4 صبح دل را به دریا زدم و مادرم را بیدار کردم او هم فوری یه ژلوفن به من داد و پای گریه های من نشست تا ساعت 4/30 که دیدیم نخیر! سردر من خوبتر نمیشود که هیچ بدتر هم میشود.

پدرم را بیدار کردیم و به سرعت به سمت بیمارستان نزدیک خانمان رفتیم.«بیمارستان ولایت»

در بخش اورژانس همه جا تاریک بود و همراهان بیمار های بخش اورژانس در حال دیدن "یانگوم"بودند و نگهبان هم که کاملا خواب بود.به سمت دو خانوم بیدار آن بخش رفتیم:

_خانوم ببخشید دختر...

_هیش!یه لحظه وایسا.زری واقعا همیچین حرفی بهت زده؟

_خانوم دختر من داره میمیره!

_بله خانوم؟چی شده؟

_سرش خیلی درد میکنه اومدیم اینجا تا...

_دکتر عمومی نداریم برین 8 صبح بیاین.

من هم دوباره با آن وضعیت و با گریه و آه و زاری دوباره راهی ماشین شدم و به سمت یه درمانگاه شبانه روزی رفتیم.

اصلا عجیب نبود که درمانگاه تعطیل بود!

داروخانه ای بالای درمانگاه فرمودند که دکتر و همکارش خواب هستند و باید در بزنید.

ما هم با همه توان شروع به کوفتن در شیشه ای کردیم!

همکار دکتر آمد و ما وارد شدیم.

در مطب دکتر:

(دکتر با حالت خواب آلوده):بله خانوم چی شده؟

_دخترم سرش خیلی درد میکنه.

_اَه خوب چرا زودتر نیومدین؟یه شب اومدیم بخوابیما!

دکتر فشار مرا گرفت و بعد دو آمپول تزریق کرد که من آنهاراهم با گریه و زاری زدم!

خلاصه ساعت 6 صبح به خانه برگشتیم من باید اعلام کنم که سردرد من هنوز هم خوب نشده بود!

اما خدارو شکر دو آمپول پشت سر هم کمک کردند که لااقل بخوابم...


پ.ن:اگر کسی احیانا اهل قزوین است و نصفه شب سرش خیلی درد گرفت_اصلا مهم نیست که سردرد به خاطر تومور مغزی است یا نه!_من پیشنهاد میکنم که به حیاط خانه ی خود برود و یک چاله بزرگ بکند و همانجا دراز بکشد و با آرامش با دار فانی وداع بکند چون از دست بیمارستان ها و درمانگاه های مثلا شبانه روزی هیچ کاری برنمیآید!

نظرات 2 + ارسال نظر
link دوشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:43 ب.ظ http://alilink.tk

سلام وب20داری اگه وقت کردی به من سربزن من سایت تبادل لینک اتوماتیک دارم اگه دوست داشتی لینکتوثبت کنhttp://alilink.tk

آیلـــا سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 07:40 ق.ظ http://crazy-quirky.mihanblog.com/

آخی نصفه شب از گریه مامان بابات رو بیدار کردی؟

آره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد